در بسیاری از مناطق، حتی مدارس نوساز نیز بدون هیچگونه رمپ یا مسیر دسترسپذیر ساخته میشوند، گویی هیچ دانشآموز معلولی در آن منطقه وجود ندارد! این درحالی است که مناسبسازی از ابتدا هزینهای ندارد و تنها به باور و توجه نیاز دارد. نبود مناسبسازی در مدارس موجب انزوای دانشآموزان دارای معلولیت و محرومیت آنها از آموزش میشود، در حالی که با حمایت و فراهم کردن امکانات، این افراد میتوانند به موفقیتهای بزرگ برسند. در مدارس قدیمی هم کافی است مدیران با همکاری سادهای مانند انتخاب کلاس طبقه همکف برای دانشآموز معلول کمک کنند، اما این همکاری ساده هم در برخی مدارس انجام نمیشود! جوان آنلاین: هرسال در روز جهانی معلولان، بحث معیشت، آموزش، اشتغال و درمان افراد دارای معلولیت در صدر گفتوگوها قرار میگیرد، اما کارشناسان تأکید میکنند پیش از هر چیز باید از حق حضور در شهر سخن گفت، از مناسبسازی فضاهایی که نه فقط برای معلولان، بلکه برای میلیونها ایرانی دارای محدودیت جسمی، سالمندان و افراد با شرایط خاص قابل استفاده باشند. حدود ۱۵درصد جامعه ما، یعنی نزدیک به ۱۰میلیوننفر، معلول هستند که به همین تعداد سالمند داریم، افزون بر این، سالانه حدود ۶۰هزارنفر به جمعیت معلولان اضافه میشوند و ممکن است هر یک از ما در آینده جزو این آمار باشیم. با این حال، آخرین بررسیها نشان میدهد از ۱۲هزارکیلومتر معابر اصلی تهران تنها حدود ۴۰۰کیلومتر مناسبسازی انجام گرفته است و میانگین مناسبسازی ساختمانهای دولتی نیز حدود ۵۶درصد است. این اعداد هشدار میدهند، هنوز مسیر طولانی تا دسترسی آسان و ایمن برای همه شهروندان باقی مانده است. به مناسبت این روز، گفتوگویی داشتیم با دکتر غلامرضا رضاییفر، رئیس دبیرخانه ستاد هماهنگی و پیگیری مناسبسازی کشور، درباره اینکه چگونه قوانین درست، فرهنگ سازی پایدار، فناوریهای نوین و حمایت خانواده میتواند زندگی افراد معلول را مستقل، ایمن و پرنشاط کند و استعدادهایشان را به ظهور برساند. رضاییفر معتقد است مشکل اصلی نه در نبود قانون یا منابع مالی، بلکه در فقدان «فرهنگسازی» و «باور» در ذهن طراحان و مسئولان است، باوری که حضور معلول در خیابان، مدرسه یا ایستگاه مترو را حق بداند، نه لطف و از این مسیر، شهری انسانیتر و عادلانهتر برای همه ساخته شود.
از وقت مصاحبهای که در اختیار ما گذاشتید تشکر میکنم، ابتدا از نقطه شروع مناسبسازی و روند پیشرفت آن برای رفاه معلولان بگویید؟
در کشور ما «مناسبسازی» یا «دسترسپذیری» طی سالهای اخیر جدی شده است و این در حالی است که آغاز آن در اروپا به پس از جنگهای جهانی و رفع موانع برای مجروحان بازمیگردد و بعدها با «طراحی همهشمول» توسعه یافت. رویکردی که میگوید هر مکان، از ساختمان تا شهر و پارک، باید برای استفاده همه اقشار قابل دسترس باشد. این رویکرد هم مبنای حقوق بشری، هم اخلاقی و حتی شرعی دارد و در قوانین نیز بر آن تأکید شده است. مناسبسازی در ایران دو بعد فردی و اجتماعی دارد و نقطه شروع جدی آن سال ۱۳۹۶ با تصویب «قانون حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت» و ابلاغ در سال ۱۳۹۷ بود. فصل دوم این قانون به طور اختصاصی به دسترسپذیری میپردازد و نشان میدهد؛ قانونگذار قبل از پرداختن به معیشت، درمان یا آموزش، موضوع حضور و تردد را مقدم دانسته است. زیرا فرد تا از خانه خارج نشود، نمیتواند به خدمات درمانی یا آموزشی دسترسی پیدا کند. به همین دلیل دسترسیپذیری، مقدمه تمام حقوق دیگر است. در این قانون چهار ماده به مناسب سازی اختصاص دارد. ماده ۲ همه دستگاههای دولتی دارای بودجه را موظف به مناسب سازی کرده است. بر همین اساس سال گذشته ۲۴هزار ساختمان دولتی ارزیابی شد و میانگین مناسبسازی آنها حدود ۵۶ درصد اعلام شد. ماده۴ شهرداریها را مکلف میکند در صدور پروانه، مجوز بازسازی و پایان کار، رعایت استانداردهای دسترسپذیری را الزامی کنند. بنابراین هیچ ساختمان عمومی نباید بدون مناسبسازی پایان کار بگیرد. ماده ۵ نیز مسئولیت مناسبسازی پایانهها، ایستگاهها و ناوگان حملونقل را مشخص میکند. حملونقل برون شهری بر عهده وزارت راه و شهرسازی و حملونقل درون شهری بر عهده شهرداریهاست.
به موضوع حملونقل اشاره کردید که برای افراد دارای معلولیت بسیار مهم است، این وضعیت چه روندی را پشت سر میگذارد؟
معابر و حملونقل برای افراد دارای معلولیت بسیار مهم است. در تهران سامانهای وجود دارد که افراد دارای معلولیت یک یا دو روز قبل تماس میگیرند و برای رفتوآمدشان مثلاً برای کاردرمانی یا کارهای اداری از خودروهای ویژه استفاده میکنند. این خودروها بالابر دارند و ویلچر را بالا و پایین میبرند. بیش از صد دستگاه ون مناسبسازیشده در تهران فعال است، اما این خدمات تمام نیاز افراد دارای معلولیت را پوشش نمیدهد. آنها باید بتوانند مثل سایر شهروندان از مترو و سایر وسایل نقلیه عمومی هم استفاده کنند. در حال حاضر از ۱۵۸ ایستگاه مترو، تنها حدود یک سوم این ایستگاهها آسانسور دارند و امکان استفاده برای فرد ویلچری فراهم است. حتی در برخی از ایستگاهها آنقدر پلهها زیاد و بلند است که حتی یک فرد کاملاً سالم هم به سختی تردد دارد و برای یک فرد باردار یا سالمند هم عملاً قابل استفاده نیست.
بنابراین جامعه هدف برای دسترسپذیری، فقط شامل افراد دارای معلولیت نمیشود؟
دقیقاً. چراکه حدود ۱۵درصد جامعه ما یعنی نزدیک به ۱۰میلیون نفر معلول هستند و ما همین تعداد را هم سالمند داریم. به عبارتی نزدیک به یک چهارم جمعیت کشور به شکل جدی نیازهای خاص حرکتی دارند. علاوه بر این، خانمهای باردار، والدینی که کالسکه بچه دارند، افرادی که موقتاً دچار شکستگی یا آسیب میشوند... همگی نیازمند فضاهای قابل دسترس هستند. فرض کنید خانمی با کالسکه میخواهد خرید کند. حق طبیعیاش است که بتواند از پیادهرو عبور کند، وارد فروشگاه شود یا سوار اتوبوس و مترو شود. اما وقتی در ورودی فروشگاه شش پله وجود دارد و رمپ استاندارد نیست، عملاً او محروم میشود. این بدان معناست که مناسبسازی برای همه آنهایی که شرایط خاص دارند لازم است، نه فقط برای یک گروه خاص مانند معلولان.
البته با ورود اتوبوسهای جدید به ناوگان حملونقل عمومی گویا شرایط بهتر شده است. نظر شما چیست؟
در سالهای اخیر، ناوگان اتوبوسرانی پیشرفتهای قابل توجهی در مناسبسازی داشته و هیچ اتوبوس جدیدی بدون استانداردهای دسترس پذیری وارد نشده است. اتوبوسهای جدید، به ویژه برقیها، ارتفاع قابل تنظیم، رمپ دستی، محل مخصوص ویلچر با تسمه ایمنی و صندلیهای ویژه نابینایان با رنگ متفاوت و خط بریل دارند. سامانههای صوتی و تصویری اعلام ایستگاهها برای نابینایان و ناشنوایان ضروری است، اما همیشه فعال یا استاندارد نیست.
ایستگاههای BRT معمولاً با رمپ و سکوهای هم سطح طراحی شدهاند، اما بسیاری از ایستگاههای دیگر، به خصوص در مرکز شهر، هنوز استاندارد نیستند و نبود سکو یا تجهیزات مناسب باعث میشود راننده مجبور شود به صورت دستی شرایط سوارشدن فرد دارای معلولیت را فراهم کند.
با توجه به داشتن قانون و ورود امکانات و تجهیزات، مشکل اصلی چیست؟
مشکل اصلی نبود فرهنگ مناسبسازی است. همانطور که گفتم قانون کامل داریم، اما فرهنگسازی نکردهایم. بسیاری از مسئولان تا زمانی که خودشان حادثهای برایشان پیش نیاید و نیاز به مناسبسازی را حس نکنند، عملاً عمق موضوع را درک نمیکنند.
مشکل دیگر، نگرش است. مدتی قبل گزارشی از یکی از شهرهای جدید اطراف تهران دیدم. یکی از پژوهشگران در بررسیها مشخص کرده بود، خطاهای مناسبسازی در ساخت آن شهر بسیار بالاست، درحالیکه طبق قانون همه چیز باید بر اساس استاندارد باشد. این توجه هزینه هم ندارد، هزینه آنجایی بالا میرود که به قانون مناسبسازی در ساخت بیتوجهی شود. برای مثال، وقتی شما پیادهرو میسازید، فقط کافی است اختلاف سطح بین خیابان و پیادهرو را زیاد نگذارید ولی زمانی که پیادهرو را ۴۰سانت بالا میبرید، بعداً مجبور میشوید رمپ بسازید یا اصلاحات دیگر انجام دهید که هزینه بر است. درصورتی که اگر از همان ابتدا رعایت شود، هیچ هزینه اضافی ندارد. مشکل دیگر مراکز درمانی مثل رادیولوژی و سونوگرافیها هستند که در زیرزمین یک ساختمان درمانی هستند و آسانسور هم ندارند. درحالی که بیشتر مراجعینی که به این مراکز میروند، سالمندان یا افراد کم توان جسمی هستند. این موضوع حتی خارج از بحث معلولیت، به استانداردهای عمومی مربوط است.
داشتن تجهیزات مناسب سازی کافی نیست، مهمتر از آن استفاده درست از این امکانات است. در گذشته، مثل زمان ورود اتوبوسهای «ایکاروس»، برخی رانندگان بلندگوها را خاموش میکردند یا حتی پردههای اتوبوس را برمیداشتند، در حالیکه این امکانات برای رفاه و دسترسپذیری مسافران ضروری بود. استفاده صحیح از کولر، پرده و سیستمهای اطلاعرسانی نیازمند فرهنگسازی و آگاهسازی است تا رانندگان و مردم ارزش و کارکرد این امکانات را بشناسند.
چه پیشنهادی برای بهبود این وضعیت دارید؟
مشکل فرهنگسازی تنها با پخش دو تیزر در تلویزیون و... حل نمیشود، فرهنگ باید روتین زندگیها شود. یعنی باید مستمر و مداوم باشد، نه فقط با چند اقدام کوتاه. توجه مسئولان، دقت آنها و اجرای درست قوانین هم بسیار مهم است. باید روی کلمه «تأثیرپذیری» کار کنیم تا اثرات آن را در جامعه ببینیم.
آیا مشکل اصلی را در نبود نظارت میبینید؟
نمیتوان در هر ایستگاه یک پلیس یا مسئول گذاشت که کنترل کند. قانون وجود دارد، امکانات هم وجود دارد، اما مشکل در اجرای آن است. خیلی از رانندهها از تجهیزات استفاده نمیکنند شاید به این دلیل باشد که آموزش ندیدهاند. بنابراین درباره اتوبوسها و مترو هم باید گفت که مشکل نبود اجرای درست از امکانات است. روزی چند مددجوی ویلچری آمدند و معترض بودند از آسانسورهای یکی از ایستگاههای مترو که تردد هر روزه دارند، استفاده نمیشود. هرچقدر هم درخواست میدهیم توجهی نمیکنند. این مشکل چقدر رایج است؟ متأسفانه حتی همان درصد کمی از ایستگاههایی که مخصوص معلولان، جانبازان و سالمندان آسانسور دارند، برخی مواقع استفاده نمیشود یا بسته است. در بعضی از ایستگاههای مترو هم که سازه قدیمی ندارند آسانسور ساخته نشده است! یعنی اهمیت مناسبسازی در طراحی اولیه جدی گرفته نشده است. در بعضی پروژههای جدید هم گاهی برای افتتاح عجله میکنند و میگویند آسانسور را بعداً راه میاندازیم!
در شهرهای دیگر به غیر از تهران شرایط چگونه است؟
در شهرهای پرجمعیت مانند مشهد که ۱۲ ایستگاه مترو دارد، همه امکاناتش فعال است. شیراز هم ۲۲ ایستگاه دارد که ۱۹ آسانسور آن فعال است. این مثالها نشان میدهد اگر اراده و نظارت باشد و از همه مهمتر از همان ابتدا درست طراحی شود، مشکل قابل حل است.
به موضوع آموزش و فضاهای آموزشی برای معلولان مانند مدرسه و دانشگاه اشاره کنیم. آیا قوانین مناسبسازی در ساخت جدید این مکانها اجرا میشود؟
متأسفانه خیر. اخیراً در یکی از شهرهای اطراف تهران افتتاح دو مدرسه را دیدم. خبرنگار درحال گزارش بود و مسئول آموزشوپرورش آن منطقه پشت سر او قرار داشت. ورودی مدرسه ۱۰ تا ۱۲ پله داشت! هیچ رمپ یا مسیر قابل دسترس هم وجود نداشت. سؤال اینجاست، آیا در آن منطقه چند هزار نفری، حتی یک دانشآموز معلول وجود ندارد؟
قبلاً اشاره کردم و گفتم، مناسبسازی از ابتدا هیچ هزینه اضافهای ندارد، فقط باید باورش وجود داشته باشد. مدارس ما هنوز مناسبسازی کامل ندارند یا روندش خیلی کند و محدود است. این وضعیت میتواند به آموزش دانشآموزان دارای معلولیت آسیب بزند. یعنی نبود یا کمبود مناسبسازی باعث انزوای فرد معلول شود. درحالی که وقتی از یک معلول حمایت شود، آن فرد با محدودیتش مقابله میکند و پیش میرود. چراکه وقتی یک حس یا توانایی در بدن کم میشود، تواناییهای دیگر تقویت میشود. بسیاری از نابینایان را دیدهاید که حافظه بسیار قوی، تمرکز بالا و هوش زیاد دارند. حس بویایی، شنوایی و لامسهشان هم به طور چشمگیری قویتر است. به طور مثال موردی بود که آن فرد دارای معلولیت شدید «سیپی» ــ فلج مغزی ــ که تقریباً هیچ تحرکی نداشت و اسپاسم شدید عضلانی داشت، همین فرد دو فوقلیسانس گرفته بود و مدیر یک استارتاپ موفق شد. این مثال نشان میدهد توجه به معلولان و در اختیار گذاشتن امکانات میتواند پنجره یا پنجرههای موفقیت را به روی آنها بگشاید پس این خیلی دردآور است که بخشنامه و قانون هست ولی اجرا دقیق نیست. درباره مدارس قدیمی که طبیعتاً مشکلات بیشتری دارند باید مدیر و کادر مدرسه با دانشآموزان معلول همکاری داشته باشند، مثلاً تلاش کنند کلاسهای آن دانشآموز در طبقه همکف باشد، اما برخی مدارس همین همکاری ساده را هم انجام نمیدهند!
این مشکل در دانشگاهها هم وجود دارد. مثلاً دانشجویی از شهرستان آمده بود که در یکی از دانشگاههای مهم تهران قبول شده بود. میگفت امتحاناتم را در طبقه بالا برگزار میکنند ولی من نمیتوانم بروم و به همین دلیل نمره صفر میگیرم. درخواستش این بود که حداقل جلسات امتحاناتش را در طبقه هم کف برگزار کنند! ولی همین همکاری ساده هم با او نمیشد.
این فرهنگسازی چه زمانی و چگونه باید شکل بگیرد؟
از همان زمان کودکی. فقط کافی است کتابهای درسی کودکان را نگاه کنیم، مثلاً در پایه اول یا پیشدبستانی. وقتی تصویر چند کودک درحال بازی کشیده میشود، لازم نیست متن خاصی نوشته شود. فقط کافی است یکی از بچهها روی ویلچر باشد یا کودکی با عصا کنار دوستانش ایستاده باشد. همین تصویر به تنهایی به ذهن کودک پیام میدهد که «فرد دارای معلولیت هم عضوی طبیعی از جامعه است.»
هیچ توضیح اضافی لازم نیست. کودک به مرور متوجه میشود ممکن است؛ همکلاسیاش هم معلول باشد و این کاملاً طبیعی است. اگر این فهم از بچگی در ذهنش شکل بگیرد، وقتی بزرگ شد، هنگام ساخت مدرسه به فکر کودکان معلول هم خواهد بود.
مشکل دیگر که در سطح شهر با آن مواجهیم این است که متأسفانه بعضی فضاها مناسبسازی شدهاند، اما به درستی استفاده نمیشوند. در اینباره چه توضیحی دارید؟
در تهران بیش از ۱۲ هزار کیلومتر معابر اصلی وجود دارد و شهرداری در سالهای اخیر تلاش کرده حدود ۴۰۰ کیلومتر از این مسیرها را مناسبسازی کند. با این حال، مناسبسازی کامل شهر به دلیل وسعت زیاد و حجم بالای معابر، کاری زمانبر و پرهزینهای است. سرعت عمل شهرداری در چند سال اخیر قابل توجه بوده و گامهای خوبی برداشته شده است، اما مسئله تنها انجام مناسبسازی فیزیکی نیست، فرهنگسازی نیز اهمیت زیادی دارد.
برای مثال، در چهارراه انقلاب بسیاری از پیادهروها مناسبسازی شدهاند، اما رعایت نکردن مسیرها ازسوی مردم و خودروها باعث میشود کارکرد این مناسبسازیها محدود شود. خودروها در مسیر تردد معلولان پارک میکنند، موتورسواران از روی خطوط ویژه نابینایان عبور میکنند یا بساط گستران کالاهای خود را روی این مسیرها میگذارند. تصور کنید در یکی از چهارراههای اصلی تهران، بساط گستری روی خطوط ویژه نابینایان قرار داشته باشد، فرد نابینا که باید روی این خطوط حرکت کند، بارها با موانع برخورد کرده و دچار مشکل میشود. اینها مشکلات واقعی و روزمرهای هستند که تردد افراد دارای معلولیت را مختل میکنند.
علاوه بر این، نبود آگاهی نیز نقش مهمی دارد. برخی شهروندان نمیدانند خطوط برجسته زردرنگ در پیادهرو چه کاربردی دارد و حتی برخی کارگران که در حال کار در پیاده رو هستند، اطلاع ندارند این امکانات برای چه منظوری و برای چه کسانی طراحی شده است. در حالی که کارشناسان و پیمانکاران باید این آموزش را به نیروهای اجرایی منتقل کنند تا امکانات به درستی استفاده شود.
در دوران جدید فناوری، آیا امکانات و ابزارهای دیجیتال توانستهاند، دسترسی افراد معلول را بهتر و کاربردیتر کنند؟
بله و این یعنی نیاز به حضور فیزیکی معلولان در فضای واقعی، کاهش پیدا کرده است و آنها میتوانند از امکانات استفاده کنند و کارهایی که قبلاً نمیتوانستند را با فناوریهای دیجیتال انجام دهند. مانند خانههای هوشمند. افراد میتوانند با گفتن یک فرمان، در خانه را باز کنند، تلویزیون را روشن کنند یا اجاق را خاموش کنند. حتی سالمندان هم میتوانند بدون خطر سوختگی آب را برای شستوشو تنظیم کنند. مثلاً یک شیر آب هوشمند داریم که سالمند میتواند به راحتی دمای آب را ۲۸ درجه تنظیم کند و آب دقیقاً روی همان درجه بیاید و دیگر خطری نداشته باشد. این فناوریها به زندگی معلولان و سالمندان کمک زیادی میکند.
چنین فناوریهایی در ایران هم موجود است؟
بله، در ایران هم قابل دسترس است. علاوه بر این، ما آییننامهها و مصوباتی داریم که سامانهها و وبگاهها نیز باید دسترس پذیر باشند. مثلاً نابینایان و کم بینایان بتوانند به سایتهای سازمان بهزیستی یا سایتهای خبری دسترسی پیدا کنند.
چطور این دسترسی فراهم میشود؟
طبق استاندارد جهانی WCAG، یعنی دستورالعملهای دسترسی محتوای وب که سازمان استاندارد ایران چکلیستها و شاخصهایی براساس این استاندارد ارائه کرده است. برای مثال، اگر فردی کم بینا باشد و نتواند متن را واضح ببیند، سامانه میتواند تضاد رنگی ایجاد کند (صفحه سیاه، خطوط سفید)، تصاویر اضافی را حذف کند، فونت را بزرگتر کند و فاصله بین خطوط و کلمات را افزایش دهد، با فلش یا نشانگر، امکان تمرکز روی کلمات را بدهد. با این روشها، کم بینایان میتوانند متنها را بخوانند و نابینایان میتوانند از سیستمهای گویا و کیبورد استفاده کنند. مثلاً در کتابخانه ملی، نابینایان میتوانند با یک دکمه پخشصوتی سایت را فعال کنند و محتوای آن را بشنوند. برای تماس با شمارههای اضطراری مثل ۱۱۵ یا ۱۲۵ نیز اقدامات در حال انجام و پیگیری است. البته از مهر امسال در شهر کاشان، ارتباط ویژه ناشنوایان با اورژانس برقرار شده است و تا الان نیز دو مورد استفاده شده است. یک مورد گیرکردن یک معلول در آسانسور و دیگری یک مورد اطفای حریق بود.
از تجهیزات مناسبسازی در برخی هتلها بگویید. چه امکاناتی در آنجا تعبیه شده است؟
یکی از این امکانات، تلفن اتاق در هتلهاست. یک دستگاه ویبره زیر تشک و یک چراغ بالای تخت نصب میشود تا ناشنوا متوجه زنگ شود. زنگ در اتاق هم نمونه دیگری است. مثلاً چراغ بالای در روشن و خاموش میشود تا فرد ناشنوا متوجه ورود میهمان شود. در هشدار آتشسوزی نیز کنار سوت هشدار، چراغ قرمز نصب میشود تا ناشنوا خطر را بفهمد. برخی هتلها مثل هتل رئوف در مشهد، اتاقهایی ویژه معلولان دارند و تعدادی از آنها برای ناشنوایان مناسبسازی شدهاند. در تهران هم اقداماتی در این زمینه انجام شده است.
مهمترین دستاورد این فناوریها به افراد معلول چیست؟
فناوریهای نوین و مناسبسازیهای ساده، نقش مهمی در افزایش استقلال و کیفیت زندگی افراد دارای معلولیت دارند. ابزارهایی مانند ویلچرهای کنترلشونده با نگاه یا عینکهای هوشمند برای نابینایان، نیاز به کمک دیگران را کاهش میدهند و امکان زندگی مستقل و ایمن را فراهم میکنند. هر نوع تسهیل و فناوری میتواند استعدادهای این افراد را شکوفا کند؛ مانند بانوی نابینایی که با وجود محدودیت بینایی، مدیر یک گروه سفر بود و بهطور مستقل تمام کارهای سفر را انجام میداد. این نمونهها نشان میدهد، افراد دارای معلولیت با تکیه بر فناوری و حسهای تقویتشده میتوانند زندگی فعال و پرتوانی داشته باشند.
کنار همه این امکانات، حمایت خانواده و جامعه چقدر میتواند به استقلال افراد معلول کمک کند؟
واقعیت این است، تعداد معلولین در کشور قابل توجه است و در سال حدود ۶۰ هزار نفر به جمعیت آنها بنا به دلایل متفاوت اضافه میشود و ممکن است هر کدام از ما جزو این آمار باشیم. بنابراین باید مراقب خودمان باشیم و همواره پیشگیری را جدی بگیریم، اما به هر دلیلی اگر هم اتفاقی افتاد، با درک و همدلی، شرایط زندگی را برای افراد معلول به بهترین شکل ممکن تسهیل کنیم. یاد پسر جوانی افتادم که بسیار زیبا بود. هنرمند و نقاش بود و از نظر اجتماعی و اقتصادی از سطح بالایی برخوردار بود ولی در یک حادثه اسکی در فرانسه، به سنگ برخورد کرد و دچار ضربه مغزی شد. او با اینکه با محدودیتهای شدید جسمی مواجه شده بود، اما با حمایت خانواده و بهرهمندی از امکانات توانست استقلالش را به دست آورد؛ طوری که آثار نقاشیهایش در نمایشگاههای بینالمللی به فروش برسد. این مثال نشان میدهد هر کدام از ما ممکن است در شرایط مشابه قرار بگیریم. یک لحظه غفلت، یک حادثه کوچک زندگی ما را تغییری دهد. باید هوشیار باشیم، پیشگیری کنیم و قدردان سلامتی و تواناییهایمان باشیم و اگر خللی ایجاد شد با حمایت خانواده و جامعه به سکوی پیشرفت و زندگی با نشاط دست پیدا کنیم.